nots:)

وبلاگ اصلی من به آدرس:danielnots.blogspot.com

nots:)

وبلاگ اصلی من به آدرس:danielnots.blogspot.com

lgbtqai&atheist&marxist femenist&blogger&poet&social activitist&law student
پیج های من در صفحات مجازی:
danielnots.blogspot.com:سایت شخصی من


facebook.com/danielparsadani

facebook.com/danieldlsm

instagram.com/danieldlsm

instagram.com/lgbtqai_plus_pride

telegram.me/farhangsazijeni

instagram.com/farhangsazijeni

facebook.com/farhangsazijensi

line id:dlsm9

instagram.com/socialistalternative

telegram.me/socialistL

tweet: @danieldlsm

tweet: @zhaninparsa

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۵ فروردين ۹۶، ۲۰:۲۴ - سیّد محمّد جعاوله
    جالب بود.
  • ۲۵ بهمن ۹۵، ۱۱:۱۵ - سیّد محمّد جعاوله
    خوب بود
نویسندگان

نیمه شب نامه _امشب سوم

پنجشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۱۰ ب.ظ

#نیمه_شب_نامه  

_امشب سوم  

چهارم فوریه۲۰۱۷ 

 

امشب هم تقریبا مانند سایر شبهاست.ساکت تنها با روپوشی سیاه که در اتاق،در خیابان،در شهر  و گویی در کل جهان قدم میزند.یک نوع قدم زدن خاص؛با آن نوع که ما میشناسیم متفاوت است.تقریبا میشود گفت غیر قابل فهم و تعریف است.شاید هم با مغز انسان شناخته نمیشود.یعنی انسان در حدی نیست که بتواند بشناسد و بفهمدش! 

بیرون را نگاه میکنم برف میبارد.همه جا سفید پوش شده!انسان همیشه ازین تضاد شب و برف لذت میبرد حداقل من که لذت میبرم وقتی همچین تضادی را میبینم و احساس میکنم چقدر زیبا نمایان گر قصه ای از این دنیاست.نمایانگر زندگی و آنچه موجود است و آنچه زنده است.براستی به زندگی مان نظری بیفکنیم.چقدر همه چیز پراز تضاد است.پراز درگیری و تناقضات شدید.احساسات و ادراکات ما مرز هارا در نوردیده و با همه چیز در هم ادغام میشوند.ذهن آدمی از کوچک ترین تصاویر و مفاهیمی به چه چیزها که نمیرسد؟!با توسل به ادراکات و استدلالاتی که تنها با همین تضاد ها معنا میابند؛به بزرگ ترین عقاید میرسد.شاید برای همین است که نمیتوانیم تود را از بند این تضاددها رهاکنیم.شاید ماهم نتیجه یک تضاد در طبیعت باشیم و با دیدن و ادراک این تضاد ها به اینهمانی خود و آن پی میبریم.در زندگی روزمره مان نگاهی بیفکنیم:برف باریدن در شب.قهوه های داغ در سرد ترین روزها و هزاران مثال دیگر از علاقه وافر انسان از تضاد ها و تناقضات طبیعت.کافی است نگاهی بیفکنیم.اما براستی دلیلش چیست؟عده ای شاید بگویند برای رسیدن به اعتدال است.انسان دنبال اعتدال است و برای همین است از جمع نقیضین لذت میبرد اما من قبولش ندارم.انسان معتدل نیست.اتفاقا انسان در هرچیزی دلش میخواهد تا ته خط برود پس معتدل نیست.بنظر من دلیلش این است که انسان بدنبال نتیجه است.همیشه بدنبال نتیجه است.ذهن انسان ها به تناقض ها و تضاد ها عادت ندارد.انسان بدنبال این است که نتیجه ای از همه این تضاد ها بگیرد.نتیجه ای که ذهن را از این سردرگمی نجات بدهد و یک قالب متناسب با خواست های ذهنی برسد.جالبست نه؟پس از نیمه شب است و من فلسفه بازیم گرفته است.خودم خنده ام میگیرد از دست این ذهن و خیالات وحشتناکش.ذهن من گاهی واقعا ترسناک میشود.پرواز میکند از همه جا به همه جا.هیج مرزی نمیشناسد دائما فقط پرواز میکند و در حرکت است حتی نمیشود گفت پرواز شاید سرعتش بسیار بالاست بسیار بالا انقدر که گمانم از سرعت نور هم بالاتراست اخر مرز های زمان و مکان راهم میشکند.به خودم می آیم میبینم در زمانی خارج از گذشته و آینده هستم.حتی در حال هم نیستم در یک جایی ورای هرجا و هرزمان که خودم نمیتوانم توصیفش کنم. انقدر پیچیده میشود که گاهی میترسم درموردش فکر کنم.فقط میخواهم خودم را درگیر موضوعی دیگر کنم.شاید اینها عادت های ذهنی من هستند.شاید ذهن من،تخیلات من همه اینها در قفسند و نیاز دارند تا بازشان کنم تا نفس بکشند تا پرواز کنند تا انقدر بروند که به بی انتها برسند اما اخرش چه میشود؟پرواز هم بکنند.با بیشترین سرعت هم بروند.تمام مرزهارا هم که رد بکنند.باز هم بعقیده من به چیزی دست نمیابند و دوباره بازمیگردند.چون همه چیز آنچنان پوچ و بی معناست که ذهن بشر مجبور به ساختنش شده و حال اگر از بندهای آن رها شوی که دیگر چیزی نمیماند.همه چیز تمام میشود.کاش حرف هایم قابل فهم باشد.میدانم سخت است و کمی گیج کننده اما من هم گیج میشوم.من از طبیعی ترین احساسات گیج میشوم.از همه احساسات و طبیعت میترسم زیرا ذهنم را وادار به فکر کردن میکنند.من از تمام احساسات وحشتناکی که دارم از خیره شدن به دیوار اتاق و از عشقی پوک که دائما درحال نابودی و باز ساخت خود است،از همه اینها واهمه دارم زیرا ذهن مرا درگیر میکنند درگیر دالانی طولانی که تا نیمه شب به طول می انجامد!برای همین است که در تمام این زمان عبث و بیهوده من فارق از هرچیز به دیوار روبرویم خیره میشود و دلم میخواهد برای لحظاتی چند فکر نکنم!به هیچ چیز فکر نکنم!هیچ چیز... 

 

#ژانین  

 

@dialecticall 

@anchemanmikhanam  

 

وبلاگ های من: 

Danielnots.wordpress.com 

Danielnots.blogspot.com

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی