nots:)

وبلاگ اصلی من به آدرس:danielnots.blogspot.com

nots:)

وبلاگ اصلی من به آدرس:danielnots.blogspot.com

lgbtqai&atheist&marxist femenist&blogger&poet&social activitist&law student
پیج های من در صفحات مجازی:
danielnots.blogspot.com:سایت شخصی من


facebook.com/danielparsadani

facebook.com/danieldlsm

instagram.com/danieldlsm

instagram.com/lgbtqai_plus_pride

telegram.me/farhangsazijeni

instagram.com/farhangsazijeni

facebook.com/farhangsazijensi

line id:dlsm9

instagram.com/socialistalternative

telegram.me/socialistL

tweet: @danieldlsm

tweet: @zhaninparsa

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۵ فروردين ۹۶، ۲۰:۲۴ - سیّد محمّد جعاوله
    جالب بود.
  • ۲۵ بهمن ۹۵، ۱۱:۱۵ - سیّد محمّد جعاوله
    خوب بود
نویسندگان

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تنها» ثبت شده است

آسمان امشب ستاره باران است
به آسمان نگاه کن
رقص ستاره هارا دراغوش بگیر
و فراموش کن که من
جایی میان ستارگان
پنهان شده ام...
و فراموش کن
که صدای هق هق گریه ام
میان اواز اسمان مهتابی
دیگر،هرگز شنیده نمیشود...
به آسمان نگاه کن
ای شقایق زندگی ام
ای خورشید تباهی ناپذیر
مرا میشنوی؟
مرا میان انبوه تهاجم سرد غم احساس میکنی؟!
بالهای شکسته ی این کبوتر خسته را
با دستان گرمت بفشار
مرا به پرواز ببر
و به جشن آسمان...
چرا ستاره ای از ان من نیست؟
چرا اینگونه،ساکت و بی هدف در کنجی از تاریکی
میان ابرهای خیس بغض کرده ام؛
چون کودکی از ترس در خود میپیچم...
من جایی میان ستارگان و در عمق تاریکی مدفون شده ام
ای چراغ گرمی بخشم....

#ژانین

@dialecticall

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۵ ، ۲۳:۵۱
daniel dlsm
بی تو برمن چه گذشت؟
شب نیز نمی داند
درد 
اندوه 
خزان 
باران پر زد و رفت 
آه از این دل دلتنگم 
آه...
شانه ای میخواهم 
که ببارم هرشب 
تا بروید درد 
تا بگوید 
بی تو برمن چه گذشت 
در تمام این شب 
بی تو تنها 
پر پرواز ندارم 
چه خزان تلخی 
چه خزان خشکی 
چه دل دلتنگی...

#ژانین 

@dialecticall
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۵ ، ۱۶:۱۱
daniel dlsm

میدانم 

یک شب در میان سکوت وحشی که وجود مرا می مکد

تو از میان مه آلود  ترین لحظات 

می آیی...

میدانم گل سرخی به دست داری و مرا به عطرش میهمان میکنی

میدانم لب هایت خشک اند

و لب هایت را به لبهایم هدیه میدهی

آه...

عشق من بگو؟

چرا شب انقدر سیاه است؟

چرا بغض قلبم دارد میترکد از حسرت چشمت؟

چرا ستاره ای از آن دل خسته من نیست؟

اری من دلتنگم

من دلتنگ دلم هستم 

من دلتنگ دل رسوای بیچاره ای هستم که اشک دخترکی شبها ابش میداد

من دلتنگ شعری هستم که دیر وقتی از قلب پاکی سرازیر میشد

آه...

براستی این شب تا به کی ادامه دارد؟


#ژانین 


@dialecticall

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۰۵
daniel dlsm

شب ها

نمیدانم

راز شی چیست؟

براستی چه درآن نهفته است که اینگونه جهانی را دگرگون میکند.....

چه نهفست که فروغ یخ زده قصه به معصوم ترین نگاهش مباندیشد

چیست؟

به راستی شب چیست؟

ازین راز هیچ نمایان نمیشود.....

مگر شاعر باشی

شاعر است که همه شب درامید نسیم است.....

شاعر دل شب را میجود....

براستی چگونه است؟

چگ.نه است که شاملو آنگونه شبانه وشبانه وشبانه.....

هدایت هم در آن شب تقدیر را شکست داد.....

کاش مقیاسی بود که شب را بتوان اندکی تنها اندکی.....

شب تنها سکوت ست 

گمان کنم....

تنها فهمم از شب سکوت است و بس....وبس


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۲:۱۰
daniel dlsm

امشب خیلی شبه خاصیه بارون میاد

بارون 

آره بوی نم داره

یه کافه هم درست کردم جاتون خالی 

کلا خیلی قشنگ شده 

آهنگ فرانسوی هم گذاشتم که فضا رو ایدئال کنم

اووممم یاد خاطراتم میفتم

یه شبایی بود که من باهمین موزیک و همین طعم عاشق میشدم 

یه شبایی که زیر همین بارون دستشو میگرفتم 

شبای قشنگی بود 

خیلی 

الان میرم زیر بارون یه آهنگ داره مهرنوش....بی تو

اونو گوش میدم 

الان دیگه مثل اون موقع ها نیست

الان تنهای تنها میشینم یه گوشه ای فهوه میخورم 

به روبرو خیره میشم 

واین گذشتست که جلوی چشمم رژه میره.....

اوممم

صدای بارون 

گاهی آرامش میده 

وگاهیم.....چشمات خیس میشن

نمیدونم چرا

شاید رازی داره حتما

فکر کنم رازش توی خاطراتیه که زیر بارون خیس میشن.....

قهوه ی داغ تنمو گرم میکنه 

آروم میشم

اون شباهم آروم میشدم 

آروم میشدم وقتی دستام تو  دستت بود

وقتی میومدم بقلت 

آروم میشدم 

گرم بود 

چه شبایی که زیر همین بارون لب های آتشینت به من آرامش ندادند...

اون زمان قهوه هاهم زیاد تلخ نبودند

درک نمیکنم چرا قهوه میخوردم 

آخه قهوه باید تلخ باشه 

اما وقتی تو بودی تلخ ترین قهوه هاهم برام شیرین بودند....

نمیدونم شاید داری الان این متنو میخونی

نمیدونم چه حسی داری

اما نمیخوام اصلا اذیت بشی راحت باش 

آروم 

عشقتو بقل بگیر 

آروم

میدونم گرمات چندبرابر شده.....

نمیخوام ناراحت بشی 

بزرگ ترین آرامش من با لبخنده

لبخند بزن 

لطفا خوشحال باش

منم قهوه فرانس با کاکائو تلخ 

هماغوش میشم با همینا ویک خاطره گرم برام کافیه

امروز یک سال گذشت.

یک سال ازون شبی که توی پارک گریه میکردم وتو میرفتی.....

یک سال

خیلی زود گذشت

ومن خیلی تغیر کردم 

من امروز گریه نمیکنم

خوشحالم وقتی عکستو میبینم که عشقتو بقل کردی

خوشحال باش:)







۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۵۵
daniel dlsm