درود:)
همون طور که گفتم نمیدونم چی بنویسم:\
امشب که خیلی خستم یعنی اغلب اوقات همینم
چون تا شب بیرونم
و مطمئنن خیلی خسته
اما امشب دچار یک درد بزرگ شدم
آره ساعت 2شب مطمئنا بی خوابیه دیگه چیزی نمیمونه
واقعا ذهنم درگیره درگیر همه چیز
افراد کمی هستن که مثل من درگیر باشن
نمیدونم شایدم هستن اما به روشون نمیارن
من که واقعا درگیر تمام مسائل روزانه هستم
سیاست،اجتماع،آینده شخصی وووو
نمیدونم خوبه یا بد اما احساس می کنم اینکه من بادیدن یک تصویر از کودک گرسنه ی آفریقایی خوابم نمیبره
اما خب خیلی ها هستند که واقعا براشون مهم نیست و روزانه چندین بار این عکسارو میبینن اما چیزی نمیشه:/
خب من اینو خیلی خوب میدونم خیلی خوب
گاهی ازین شعارا هم میدم که مثلا هرکس اینجوری نباشه اصلا انسان نیست واین چیزا
اما خب واقعیت این نیست
شایدم باشه
اگر باشه خب مطمئنا واقعیت تلخیه
چون منو که اززندگی انداخته
و نمیدونم آخرش چی میشه!!!!
مثل اینکه ژلوفن کارساز شد خوابم میاد برم بخوابم خب مطمئن باشید آخر هفته با نوشته هام میام
اگر وقتم آزاد بشه شایدم زود تر به هر حال فعلا :P